دروغ گفتهاند که روضهٔ باز یعنی این که شرح گذشته کنند! دروغ گفتهاند به ما که از کربلا و عاشورا فقط شرحِ ما وقعاش را یاد گرفتهایم! اصلِ روضه الآن است! امامِ حاضر است! ولیِ زمانه است! امام زمان و اولیای خداست! میخواهی روضه بخوانی؟ میخواهی روضه بشنوی؟ من برایت میگویم! بخوان و بشنو از غربتِ امام زمان عج! امامِ مرحوم را همه دوست دارند! چون هر طور که بخواهی میتوانی تفسیرش کنی! هر طور عشقت بکشد صحبتهایش را مصادره به مطلوب میکنی! خودش هم که نیست بیاید بگوید دارد تفسیر و تأویل خطا از صحبتش میشود! اما امام حاضر را چه؟ او را میکشند تا بعد از مرگش بر بالینش شیون کنند و فریاد سر دهند حال آنکه دست خودشان به خون امامشان آغشته است! پس امامِ زمانت را دریاب! اگر به «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» ایمان داری بدان که هر لحظه مصافِ تصمیم یاری امام یا تنها گذاشتن امام است! و یادت باشد! در کربلا «بیطرفان» هم لعنت شدند …
اما امام زمانمان در غیبت است. و چه خوب گفته خداوند که «وَ تِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ» (آل عمران - ۱۴۰) زیرا که امامِ مصریان هم بر ایشان غائب بود! چه زیبا گفته آن شاعر (م.ح.ف) که: «علی امام غائب مصر است جانِ من برگو / امامِ حاضرِ تو کیست؟ عمرو یا مالک؟» پس دوران و زمانه میگردد و امروز هم امامِ غائب ما حضرت حجت است. اما امامِ حاضرِ ما کیست؟ بیبیسی؟ صدای امریکا؟ من و تو؟ پهلوی؟ منافقین (مجاهدین)؟ برانداز؟ اصلاحطلب؟ اعتدال؟ اصولگرا؟ پایداری؟ حجتیه؟ صدا و سیما؟ خط حزبالله؟ فلان رجل سیاسی؟ بهمان مسئول مملکتی؟ بیثار خبرنگار یا گزارشگر؟ این کتاب؟ آن فیلم؟ یک کارگردان؟ روزنامهٔ فلان؟ رادیو بهمان؟ صفحهٔ فلانی در شبکهها یا رسانههای اجتماعی؟ یا اصلاً خود تکنولوژیها یا رسانهها؟ و این لیست همین طور ادامه دارد! اما امام کیست؟ وقتی اماممان در غیبت از دسترس ماست پس به چه کسی اقتدا کنیم؟ واقعاً چقدر قرآن خواندهایم تا بدانیم خداوند هم حکم به اقامهٔ دین و تشکیل حکومت دینی داده؟ اصلاً چقدر با دین آشنا شدهایم که بدانیم دین نمیتواند - در هیچ کدام از اشکال خودش - از حکومت و سیاست جدا باشد؟ آیا حکومت دینی به دست غیر از فقیه شدنی است؟ آیا در غیاب امامِ معصوم، غیر از فقیه کسی میتواند معیار داشته باشد که کجا حق است و کجا باطل؟ اگر میشود پس چرا خودشان هم موقع تعیین والی از بین سیاسیونشان فقهایشان را انتخاب میکردند؟ یا چرا توصیه کردهاند در اتفاقات جدیدی که میافتد به راویان داستانهایشان رجوع کنیم؟ آیا اصلاً حکومت دینی بدون ولی فقیه شدنی است؟
روضهٔ باز یعنی همین! یعنی شرحِ حالِ امروز ما که از کربلا و عاشورا به ظاهری بسنده کردهایم! عمیق نمیشویم! نگاه نمیکنیم که بابا عاشورا همین الآنِ ما هم هست! اگر الآن ولی و امامت را یاری کردی بُردی! وگرنه اول و آخرت را هم گره بزنند و روی هم بگذارند یک مثقال هم کمتر(!) که حتّی یک ارزن هم نمیارزد! یک بزرگی میگفت (نقل به مضمون) «شیطان از مؤمن نیمبند و ظاهربین بیشتر خوشش میاد تا آدم بی دین و ایمون!» چرا؟ چون آدمِ ظاهربین فکر میکنه داره کارِ درستی میکنه! اما نگاه کنیم به قرآن: «قُل هَل نُنَبِّئُكُم بِالأَخسَرينَ أَعمالًا / الَّذينَ ضَلَّ سَعيُهُم فِي الحَياةِ الدُّنيا وَهُم يَحسَبونَ أَنَّهُم يُحسِنونَ صُنعًا» (کهف - ۱۰۳ و ۱۰۴) آن کس که دین و ایمان ندارد لا اقل برای دنیایش میجنگد و حظ دنیا را میبرد! اما آن که به خیال آخرت دنیا را هم رها کرده نه این را دارد نه آن! بدبختِ دوعالَم است! شیطان هم از همین بدبختهای دوعالَم میخواهد! یادمان نرود وّهّب، نصرانی بود! من در تاریخ ندیدهام و از کسی هم نشنیدهام که دیده باشد اما اگر شما دیدهاید به من هم بگویید! آیا وهب اصلاً اسلام آورده بود؟ آیا وهب حتی یک رکعت نماز هم خوانده بود؟ پس چرا او و مادرش به چنان مرتبهای رسیدند که تا به امروز یادشان زنده است و آزادگانِ عالَم رَشک به ایشان میبرند؟ مگر غیر از این است که «وَهَبِ نصرانی» با یاری امامِ زمانش شد «وَهَبِ نصرانیِ شهید کربلا»؟ پس این که تو کیستی شاید حتی مهم نباشد! این که در صفِ ولیِ خدایی یا اولیای طاغوت شاید اصلِ داستان است! «يَومَ نَدعو كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم … » (إسراء - ۷۱)
پس حالا بگو ببینم؟ امامِ تو کیست؟
Comments
No comments yet. Be the first to react!